جنگ جهانی دوم بهعنوان دومین جنگ فراگیر از سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی آغاز میشود و در اوت ۱۹۴۵ میلادی پایان مییابد. این جنگ که میان متحدین (آلمان، ایتالیا و ژاپن) و متفقین (انگلستان، فرانسه، شوروی و آمریکا) درمیگیرد، بهعلت گستردگی جغرافیایی و قدرت تخریب منابع انسانی، اقتصادی و طبیعی بیهمتای خود، جنگی جهانی لقب میگیرد.
یک روز پس از آغاز جنگ، نخستوزیر ایران در اعلامیهای، بیطرفی دولت کشور خود را در این نبرد اعلام میکند، با این حال در سوم شهریور ۱۳۲۰، نیروهای متفقین (انگلستان و شوروی) بدون توجه به اعلام بیطرفی دولت ایران در جنگ جهانی دوم، به کشور ما حمله میکنند و در عرض مدتی کوتاه، آن را به تصرف خود درمیآورند.
هدف مهم آنها از اشغال ایران عبارت بود از دستیابی به راه ارتباطی برای کمکرسانی به شوروی و استفاده از منابع نفتی کشوری که آن را «پل پیروزی» مینامیدند. اینگونه است که مشهد نیز پس از دو روز بمباران جنگندههای ارتش سرخ، در هفتم شهریور ۱۳۲۰ به اشغال نیروهای روس درمیآید.
درست است که حضور متفقین در شهرهای ایران برای آنها پیروزی را بهدنبال دارد، اما سرنوشت متفاوتی را برای مردم کشورمان رقم میزند. در هشتادودومین سالگرد اشغال مشهد، نگاهی انداختهایم بر تلخیهای این یورش و سرنوشتی که برای مشهد رقم زد.
صبح سوم شهریور ۱۳۲۰ بعد از آنکه هرکدام از سفیران بریتانیا و شوروی طی یادداشتی، به حمله خود، نام «اقدام» و «ورود» میدهند و آن را به اطلاع علی منصور، نخستوزیر ایران، میرسانند، تعدادی از نیروهای لشکر ۹ خراسان که برای مانور در نزدیکی مرز هستند، به مقابله با آنها میپردازند. همچنین دو ستون از مشهد برای مقابله با قوای روسی عازم میشوند که با سه ستون از مرزهای سرخس، لطفآباد و شلیگان به کشور حمله کردهاند.
بامداد ۶ شهریور، صدور فرمان تَرک مقاومت لشکرها ازسوی دولت، این امکان را میدهد که قوای موتوریزه و پیاده و سوار و آتشبارهای شوروی، خود را به مشهد نزدیکتر کنند.
پاکروان که تنها استانداری است که در حمله متفقین از محل خدمت خود نگریخته است، بعد از خروج محتشمی، فرمانده لشکر ۹ شرق، اداره امور شهر را در دست دارد. سرتیپ کازان، فرمانده لشکر شوروی، در نامهای به استاندار، شرایط ترک مخاصمه و توقف بمباران هوایی مشهد را طی ۹ ماده چنین اعلام میکند: «۱- در هیچجا مقاومت نشود. ۲- لشکر مشهد تا آخر ۲۹ اوت (۷شهریور۱۳۲۰) در مشهد، جمع و خلعسلاح شوند. ۳- سلاحها به انبار تحویل داده شود. ۴- از خروج مردم خودداری شود.
۵- اهالی رفته، مراجعت کنند. ۶- همه اتباع آلمانی توقیف شوند. ۷- همه ساختمانهای اساسی محفوظ بمانند. ۸- هواپیماها در فرودگاه مشهد جمع شوند. ۹- به قسمت بجنورد، دستور ترک مقاومت داده شود. درصورت قبول این شرایط، هواپیماهای ما دیگر بمباران نخواهند کرد».
استاندار محتوای این نامه را به تهران مخابره میکند و پاسخ آن، ساعت ۹صبح با امضای فروغی، نخستوزیر، به مشهد میرسد؛ «ما جنگی نداشتیم که متارکه کنیم. پادگانها خودشان با ابتکار شخصی، مختصر دفاعی نمودند و دولت هم دستور داد که دفاع نکنند». اینگونه است که ظهر هفتم شهریور، قوای روس بدون هیچ مقاومتی از دو سمت وارد مشهد میشوند.
بمبافکنهای پیشرفته روسی البته در روزهای پنجم و ششم شهریور، تأسیسات نظامی مشهد را بمباران کردهاند؛ به همین دلیل بسیاری از مردم قبل از حضور روسها، از شهر خارج شدهاند.
با یورش نیروهای بیگانه، تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی ایران پایمال اجانب میشود و این مسئله باعث میشود ایران تا مدتهای مدیدی نتواند خود را از قیدوبند قدرتهای سلطهگر برهاند. از نظر اقتصادی هم با آنکه کشور خود درگیر مشکلات بیشمار و مایحتاج عمومی است، باید عهدهدار مخارج تحمیلشده مهاجمان نیز باشد. تمام راههای کشور بهخصوص خطوط راهآهن و شوسه، تحت کنترل نیروهای اشغالگر درمیآید.
نیروی کار ایرانی برای تهیه تدارکات ارتشهای درگیر در جنگ، با ناچیزترین دستمزد به کار گماشته میشود. منابع نفتی کشور در جنوب، غارت میشود و بحران غذایی در کشور به اوج خود میرسد.
حضور اشغالگران همچنین توقف واردات و عایدات گمرکی را بهدنبال دارد که از مهمترین منابع درآمدی دولت است، ضمن اینکه هرجومرج موجود، جمعآوری هرنوع مالیات را غیرعملی ساخته است.
این وضع غیرعادی همراه با مخارج سنگین و کمرشکن نیروهای متفقین، فشارهای تورمی را افزایش میدهد و راهکار دولت ایران برای مقابله با چنین شرایطی، تنها افزایش نشر اسکناسهای در جریان است که خود امری نگرانکننده و تورمزاست.
از ناامنی که بگذریم، گرانی ناگهانی اجناس، نخستین اتفاقی است که پس از حضور روسها در مشهد رخ میدهد و کار به قحطی و کمبود مواد غذایی نیز میرسد، طوریکه تهیه نان و قند و شکر برای همه اهالی مشهد مشکل است؛ مشکلی که تا پایان جنگ با شدت زیاد همچنان پابرجاست؛ چون روسها باتوجهبه کمبود مواد غذایی در شوروی، برخی اقلام غذایی را از مشهد به سرحدات خود منتقل میکنند.
آنها همچنین مانع صدور گسترده خواروبار از خراسان -که حکم انبار غله ایران را دارد- به دیگر مناطق کشور میشوند و اینگونه، تمام کشور به لحاظ قحطی و گرانی، وضعیت مشابه مشهد را پیدا میکند.
روزنامه «راستی» در شرح اوضاع شهریور ۱۳۲۰ کشور چنین نوشته است: «گرانی به درجه تهدیدآمیز رسیده است. کمی آذوقه در شهرها و دهات و احتکار وسیع مواد غذایی، روزبهروز شدیدتر میشود...
نانواییها نظر به کمی آرد، پخت نان را خیلی کم کردهاند و عده کثیر اهالی شهرها نمیتوانند نان پیدا کنند». علت این است که قیمت نان از۲ و نیم ریال نرخ دولتی تا ۶ریال افزایش یافته است.
روزنامه «آزادی» هم در همین روزها که حدود یک ماه از حضور روسها در مشهد میگذرد، با تیتر «قند! قند!» به کمبود این کالا در شهر اشاره میکند و از گرانی بی نهایت آن میگوید: «انتظار داشتیم که پاسخ دهند چرا قند را احتکار کرده [اند]و اگر گیر بیاید، یک کیلو ۲۱ریال است؟ ماه رمضان است و هنگام افطار، اما در سفرهها اندک قند و شکری نیست تا مردم با آن حداقل روزه خود را باز
کنند».
گرانی در ماههای پس از حضور متفقین بیشتر هم میشود، طوریکه طرح جیرهبندی مواد غذایی برای نخستینبار در کشور پیشنهاد میشود. علی سهیلی، نخستوزیر، هم در نخستین اظهارنظرش در سال ۱۳۲۱ به مردم وعده میدهد بهزودی راهی برای بهتر شدن وضعیت پیدا میکند. راهکار دولت او، جیرهبندی ارزاق عمومی و توزیع کوپن درمیان مردم است؛ بهاینترتیب ابتدا از ۱۰ فروردین سال ۱۳۲۱ قند و شکر کوپنی میشود و سپس از ۱۹ خرداد ۱۳۲۱ نان در سراسر کشور جیرهبندی میشود.
این درحالی است که متفقین، خود کنترل جادههای خراسان را برعهده دارند و گرسنگی مردم، راهکاری است برای کنترل و جلباعتماد آنها؛ مثلا نخستین کاروانی که حامل صد تن گندم ایالت سند هندوستان است و انگلیسیها آن را راه انداختهاند، در مسیر زاهدان به مشهد، در اقدامی تبلیغی، به هر قصبه و روستایی که میرسد، کیسههای پر از گندم را بین روستاییان توزیع میکند. روی کیسههای سفیدرنگ حاوی گندم با خط درشت و به زبان فارسی نوشته شده است: «گندم هند برای مردم ایران».
برای انگلیسیها، اما فقط مسیر زاهدان به مشهد مهم است؛ به همین دلیل است که گندم هندوستان چنین تقسیم میشود: ۵۰ درصد به کارگران جاده مشهد-زاهدان، ۲۵ درصد به زاهدان، ۲۰ درصد به بیرجند و ۵ درصد به مشهد!
توقف فعالیتهای عمرانی مشهد از دیگر اثرات جنگ جهانی دوم است. بهعبارت دیگر با حضور ارتش سرخ در مشهد، پروژههای عمرانی بیشماری متوقف میشود؛ بهطور نمونه ساخت ساختمان هنرستان صنعتی که قبل از سال۱۳۲۰ شروع شده بود، با ورود روسها به مشهد تعطیل میشود.
ساختمان شهرداری مشهد، نیمهتمام رها و سالها بعد تکمیل میشود. همچنین آموزشگاه عالی بهداشت مشهد که بهمنظور تأمین نیروی پزشک شهر در سال۱۳۱۹ تأسیس شده بود، با ورود روسها به حالت تعطیل درمیآید. در کنار اینها، پروژه راهآهن مشهد و ریلگذاری مسیر گرمسار به مشهد که از سال۱۳۱۶ شروع شده بود، نیز بهخاطر جنگ و اوضاع نامساعد اقتصادی بهکندی پیش میرود.
این خط که در مدت ۳/۵ سال در ۲شهریور۱۳۲۰ به شاهرود رسیده بود و بنا بود تا پایان سال۱۳۲۱ به مشهد برسد، با پیش آمدن وقایع شهریور۱۳۲۰ تا سوم اسفند۱۳۳۳ متوقف میشود و درنهایت در ۲۰دی۱۳۳۵ به ایستگاه مشهد میرسد.
حضور قوای بیگانه از نظر فرهنگی و سیاسی نیز ایران را دستخوش دگرگونی و تحولات خطرناک میکند. در صحنه سیاست ایران، بار دیگر اشراف و فئودالها به بازیگری میپردازند و سازمانهای حزبی و سیاسی فراوانی پدید میآید.
در سال ۱۳۲۳ بالغبر شصت حزب و گروه و دسته و سازمان سیاسی در کشور بهوجود میآید که بیشتر آنها بهعلت فقر اقتصادی و جو سیاسی موجود، دارای تمایلات چپی هستند. در خود مشهد، جمعی از روزنامهنگاران، پزشکان، وکلا و مهندسان مطرح و بخش بزرگی از جامعه کارگری به حزب توده متمایل میشوند.
افرادی همچون پاشایان، منشی شورای ایالتی حزب توده در مشهد که با چشم بستن بر روی تمام زیانهای حضور بیگانگان در ایران، این حضور را یک نعمت برای مردم میانگارند و در اسفند سال ۱۳۲۴ که ارتش سرخ از مشهد خارج میشود، اینگونه بیانیه صادر میکنند: «ما ازاینجهت متشکریم که در مدت وجود ارتش سرخ در نواحی شمال ایران، باعث گردید که وضعیت خواروبار از سایر نقاط بهتر باشد. ما ازاینجهت متشکریم که ارتش سرخ تاآنجاکه توانسته است، کمکهای طبی نموده، به بهداشت اهالی شهر، کمکهای شایانی کرده است.
ما ازاینجهت متشکریم که در این مدت، توانستیم با فرهنگ ملل شوروی تاحدامکان آشنا شویم؛ تئاترها، سخنرانیها، کنسرتها، جشنها، سینماها و دیگر اقدامات فرهنگی که توسط ارتش سرخ در این مدت انجام یافت، بهترین وسیله بود که ما را به اوضاع کشور دوست و همجوارمان شوروی آشنا سازد و این مسئله از لحاظ پیشرفت و ترقی سطح فرهنگی در ضمن رشد سیاسی ملت تا درجه بسیار بلندی، مفید واقع شده است. اقامت چندساله نیروهای شوروی در سرزمین ما یک یادگار محونشدنی از دوستی و صمیمیت را در قلب ملت ما باقی گذاشته است».
علاوهبر تودهای شدن ایرانیهای بسیاری در این دوره چهارساله، حضور و تبلیغات نیروهای شوروی در آذربایجان و کردستان که با جلوگیری از استقرار نیروهای دولتی ایران نیز همراه است، سبب میشود در این دو منطقه، فعالیت ناسیونالیستهای ترک و کرد، به بیراهه برود و در پایان جنگ حتی ادعای استقلال و جدایی نیز مطرح کنند.
*در تهیه این گزارش از برخی اطلاعات مقاله «کنسولگریهای خارجی در خراسان»، نوشته حمیدرضا رمضانی، کتاب «تاریخ لشکر خراسان» جلد اول، نوشته رامین رامیننژاد و مجموعه چندجلدی «اخبار خراسان در مطبوعات، دوره محمدرضاشاه پهلوی»، گردآوری مهدی سیدقطبی، بهره گرفته شده است.